تمــــــــام گزینه هــــا را
به یــــاد چـــشم های تـــــــــــو
سیـــــــاه می کنمــــــــ !

چشمهایتــــ آدم
را
تا مرز کفــــر میبرد،
لبهایتــــ
امّا معجــــزه ی ایمان استـــــ
!

دلم با تو بود
تو ولی سرد شدی
آنقدر سرد که به ناچار گرمایم را به تو بخشیدم
و تو به من تهمت سرد شدن زدی !

تمام قند های توی دلم را آب کردم
برای تو
تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری.!!!

فقـط بگو ،
چگونه رفتن و نبودنت را باور کنم ؟ ؟
وقتی آغوش من هنــــــوز .....
بوی بودن ات را میدهد ؟؟؟؟

گناه نه
چاره اي نبود ؛
طعم سيب مي داد لبهايت
طاق زدم بهشت را ، با آغوشت ...

در بت خانه قلبم بتی از تو ساختم
که هیچ ابراهیمی راضی به شکستن آن نیست

پس از تـــ ـو،خط قرمز می گذارم
پس از هر بی تــو، هرگز می گذارم،
مبادا واژه ها دستـ ـ ــــت بگیرند!
(تـــــــ ـو) را در یک پرانتز می گذارم!
εїзمثـــل پــروانـــه مـــیگــردم دور سرت،،کـه همــه بـبـینـن و برن از دور و برتεїз
نظرات شما عزیزان:
lovely.girl 
ساعت13:48---29 دی 1390
سلام جوجو وبت خیلی نازه این مطلبتم خیلی خوکچل بود به وب منم سر بزن خوکچال میشم جوجو البته نظرتم بگیا بازم بهم سر بزنی میسی پاسخ:باشه باشه.منتظرم باش.
|